شاید نجات یابیم »یک اتفاق مهم در تئاتر اصفهان است مظلوم است نجیب است و سرش بالاست.آینه ای است در برابر یک از خود بیگانگی یا خود فراموشی. اگرچه کارگردان تا حدود زیادی به متن ساموئل گوسیان وفادار می ماند اما شیوه اجرایی بدیع نمایش نشان می دهد وی لایه های درونی متن را به خوبی درک کرده است. مسئله آزادی در برابر اسارت به معنای عام آن به عنوان یک فراروایت درون مایه اصلی متن و نمایش است. اما این مسئله تا ابعادی شخصی عمق می یابد و مخاطب خودش را در حصار مجموعه ارزشهایی می بیند که جامعه برایش ایجاد کرده و گویی این مجموعه هنجار و ناهنجار تحمیلی را بخشی از وجود خود می پندارد . هدف اصلی کارگردان نه صرفا مسئله روایت بلکه چالش روبرو شدن و درگیر شدن مخاطب با خود است که در چنین فضایی زندگی و رشد و نمو می کند بدون اینکه خودش را از خارج نگاه کند و از این جهت که کسی نمیخواهد خودش را در چنین موقعیتی ببیند برای مخاطب دردآور و آزار دهنده است. اشخاص در دنیای استعاری نمایش هر یک تیپی از اجتماع را نشان می دهند و نمادی از یک گروه فکری،خواسته وانتخاب هستند. درست است که یک موقعیت اگزیستانسیالیستی برای چیک و پوچک وجود دارد که هر یک باید دست به انتخاب بزند اما این انتخاب ها نیز نه انتخابهایی بر اساس اصالت وجود که انتخابهای شدیدا تحت تاثیر هستند. دنیای نمایش فرهنگ مسلطی را نشان می دهد که بیگانگی، خشونت ماده گرایی و بیمارگونهگی خصوصیات آن است و در آن هر آنچه خطرناک و خط قرمز است رها شدن و در جریان اصیل و طبیعی زندگی قرار گرفتن است (با استعاره پروازی که برای پرنده که هویتش پریدن است ممنوع و ناشدنی است).

 

 

و اما مواردی در خصوص اجرا:

به خاطر شیوه اجرایی آوایی نمایش که انتخابی بسیار شایسته و جسورانه برای این متن است باید به کارگردان اثر تبریک گفت.

سخن کارگردان در بروشور تاحدودی لو دهنده جریان روایی نمایش است گویی هدف کارگردان به جای قصه گفتن صرف قرار دادن مخاطب در بطن موقعیت ها و لحظه هاست.

گرچه وجود هر دکور و آکسسوار باید دلیل داشته باشد و چیزی فراتر را از لحاظ بصری به اجرا اضافه کند اما جای خالی طرحی خاص برای صحنه در اجرا احساس می شود. هرچند اجرا به نوعی آوا محور و حرکت محور است و ایستا نیست و این عدم وجود سکون، احساسی از عدم ثبات و عدم آرامش را به مخاطب عرضه می دارد حتا جاهایی که موسیقی، آواها و حرکات سرشار از زندگی و انرژی است و احساس اضطرابی ناشی از عدم پایداری و تعادل مخاطب را رها نمی کند.

توانایی بالای بازیگران به لحاظ حسی، بیانی، بدنی و وجود تعادل و کنترل فوق العاده در حرکات نشان می دهد که اجرایی نیست که حاصل تمرینی 2، 3 ماهه باشد و تماشاگر تئاتر اصفهان احساس میکند بازی هایی فانتزی و اکت هایی خرق عادت مشاهده می کند که از بازیگر های متوسط تئاتر بر نمی آید.

به جای ساختن آهنگ های ضعیفی که در بسیاری اجراها هزینه های گزافی را روی دست تهیه کننده اثر میگذارد در این نمایش انتخاب هایی هوشمندانه و متناسب با صحنه های اجرا به اثرگذاری و بیان نمایش کمک مضاعفی کرده است.

اما یکی از انتقاداتی که به اجرا وارد است در وجه نمایشی تماشاگر حق دارد یکی از مهمترین موقعیت های نمایشی یعنی چگونگی حادثه شکسته شدن بالهای پوچک (یا چیچک هرچه که اسمش هست) را مشاهده کند و به نظر می رسد کارگردان از اثر به نمایش در آوردن این موقعیت اساسی غافل مانده باشد.

به احترام کلیه عوامل نمایش نازنین و عزیز «شاید نجات یابیم» که با حداقل هزینه دست به تولید چنین اثر فاخری زده اند هر کجا که این مطلب را میخوانید یکبار دیگر بیایید برخیزیم.

 

باربد درّی۲۷ خرداد ۱۳۹۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *